سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات
دراین وبلاگ قصددارم خاطرات سخصی خود وبعضی از دوستان وهمچنین مطالبی به مناسبت های مختلف بنویسم
جمعه 91/10/1
روز پنجم محرم روز اصحاب و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام ... نظرات() 






محرم


آجرک الله یا بقیة الله(عج)


وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ


ایام شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین تسلیت باد.








روز پنجم
محرم


روز اصحاب  و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام



« باورش سخت است... خدایا مددی...»


سلام.


پنجم
محرّم الحرام سال 61 هجری قمری:


اینجا
کربلاست... همان جا که مرز بین ذلت و عزت تنها یک کلمه بود: عشق!!!! اینجا همان جاست که بوی خون می دهد و پیروزی خون
بر شمشیر!!!!


تا
حالا به این عبارت فکر کردی؟؟ خون و شمشیر؟؟ واقعا قشنگه وقتی خون پیروز میشه!!!!!


امروز
لشکر آل امیه به 20000 نفر رسید! به نظرت چرا؟؟؟ خاندانی که خودشون مهر دعوت نامه
حسین(ع) رو زدند حالا...


باورش
سخت است... خدایا مددی...


امروز
مزین شده به نام آقا و سروری که یه روز همین جا براش جشن گرفتیم! آخه به یمن قدمش
روز ولادتش روز جوان نام گرفته بود... زیباترین و شبیه ترین یاران حسین(ع) به
پیامبر خاتم حضرت محمد(ص)... علی اکبر(ع)...


آقاجون
دلم گرفته... مددی... بذار بغضم بشکنه و واسه شما اشک بریزم... بذار بال پروازم به
اوج برسه و معرفتم به عرش... آقاجون مددی...


التماس
دعا.


در این
روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار
نفر به طرف کربلا گسیل داد.
 
عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی
بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام
حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل
برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.
 
 
در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای
نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن
ابی سلامه" خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز
عاشورا به شهادت رسید.


ترســم
جــــای قاتل او چــــون رقـــــم زنند


یک
باره بــر جـریــده ی رحمت، قلـــــم زنند


ترســـم
کز این گناه شفیعـــانِ روزِ حشــــر


دارنـد
شــــرم کــــز گنــــه خلـــــق دم زنند


دستِ
عتـــابِ حـــق، بـــــه در آید ز آستین


چون اهل بیت دست
در دست اهل ستــم زنند


آه
از دمی که با کفنِ خــون چکــــان ز خاک


آل
علی چــو شعلــــه ی آتش، علــــم زنند


فـریــــاد
از آن زمــــان کـــه جوانان اهل بیت


گلگون
کفن، به عرصــه ی محشر قدم زنند


جمعی
کــه زد بهـــم صفشان، شور کـــربلا


در
حشــر، صف زنان، صف محشـر بهم زنند


از
صاحب حــــرم چــــه تـوقـــع کننـــد بــــاز


آن
ناکســـــان کـــه تیغ بـــه صید حـرم زنند


 


پس
بـــر سنان کنند ســـری را کــه جبرئیل


شـویــد
غبـــــار گیسـویش از آب سلسبیل


ترکیب بند
محتشم کاشانی