سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات
دراین وبلاگ قصددارم خاطرات سخصی خود وبعضی از دوستان وهمچنین مطالبی به مناسبت های مختلف بنویسم
جمعه 91/6/17
خاطره تعظیم پلیس به معلمش ... نظرات() 

 

 

 

تعظیم پلیس به معلمش

یکی از روز های شهریور ماه سال های 80 تا 85 که برای مسافرت به خراسان جنوبی شهر قاین روستای زیبای آفریز برای دیدن اقوام رفته بودم . در زمان برگشت به طرف مشهد وقتی ازگناباد به طرف مشهد به راه افتادیم .(درآن زمان ماشین هیلمن مدل سال 75 میلادی داشتم که خاطرات جالبی از آن خواهم نوشت) چندکیلومتری که ازگناباد ردشدیم به پلیس راه قاین رسیدیم. پلیسی که دروسط جاده ایستاده بود برای کنترل مدارک تابلوی ایست خود را بلند کرد ومن نیز که به همراه خانواده بودم جلوی پای پلیس توقف کردم. پلیس جوان نگاهی به داخل ماشین کرد وبا دست پاچگی کنار ایستاد پای خود را همانند سلام نظامی به زمین زد وبا صدای بلند گفت: سلام قربان . من که این منظره برایم جالب وغیر منتظره بود لحظه ای مکث کردم وسپس نام پلیس را ازروی اتکت روی لباسش خواندم ومتوجه شدم دانش آموز سال سوم راهنمایی سال 1368 من در روستای مهنه مه ولات است.ازماشین پیاده شدم بااواحوالپرسی نمودم وپس از تعارفات معمولی به راه خود ادامه دادم.این پلیس جوان آقای رجب ..... بود.اودانش آموز نسبتا درس خوانی بود.(درحد متوسط) دریکی ازروزهای آخر سال اردیبهشت ماه که من درس کلاسم تمام شده بود.(من علوم تجربی درس میدادم)ومن ازفرصت ایجاد شده استفاده کردم وبه نصیحت دانش آموزان درباب درس واهمیت درس خواندن پرداختم.آقارجب ازمیزآخرکلاس دست بلندکردوگفت:آقا شما این همه می گوئید درس بخوانید؛ درس خواندن به چه دردی می خورد؟ما چه کاری می توانیم بادرس خواندن انجام دهیم؟من نیز کلی درباره درس واهمیت علم و......سخن گفتم وبعنوان مثال گفتم درحال حاضر نیروی انتظامی برای تکمیل کادر پلیس راه خود ثبت نام می کندوشماباهمین مدرک سوم راهنمایی می توانید ثبت نام کنیدوبه کارمشغول شویدودرباره اهمیت کارپلیس ومزایای اشتغال به کاردرپلیس صحبت کردم.که ظاهرا این صحبت ها برای آقا رجب ما مفید واقع شده وبرای ثبت نام پلیس اقدام می کند ودرتابستان همان سال قبول می شود وامروزیک پلیس موفق است.ودرهمان روستای مهنه به زندگی خود ادامه میدهد.

-          من به عنوان معلم وقتی موفقیت دانش آموزانم را می بینم بسیارخوشحال ومسرورمی شوم.

-          به همه همکاران عزیزم توصیه می کنم درکلاس درس مراقب همه رفتارها وگفتارهای خود باشند . چون درسرنوشت وآینده دانش آموزانشان تاثیردارد.

-          آقا رجب تقریبا هرجا که نشسته وصحبتی داشته پلیس شدن خود را مدیون معلمی من میداند.واین جمله ازاوست:مرابه جمعی ازهمکاران خود نشان میدهد ومی گوید:این همان معلمی است که باعث شد من پلیس شوم.

 

 

 


جمعه 91/6/17
خاطره روشن شدن خودبخودی ماشین ... نظرات() 




\تصاویر

خاطره روشن شدن خودبخودی ماشین


یکی از شب های سرد زمستان . پدر خانمم آقا سید اسماعیل که خداوند
رحمتش کند وپسر عموی منهم هستند  به همراه
مادر خانمم مهمان مابودند. درآن زمان خانه ما در منطقه خیابان گاز مشهد و خانه آقا
سیداسماعیل در قاسم آباد خیابان ادیب قرار داشت.


تا ساعت ده و نیم مهمان ما بودند وسپس عازم رفتن شدند. چون هوا سرد و راه
دور بود تصمیم گرفتم با همان ماشین هیلمن آنان را به خانه خودشان ببرم. البته کلی
تعارف کردند که راه دور است و خودمان با آژانس می رویم. ولی من قبول نکردم و
باماشین به همراه آنان عازم خانه آن ها شدیم. چون بنزین ماشین کم بود. درمیدان
شهید فهمیده ودر جاده قدیم مشهد وارد پمب بنزین شدم و بنزین زدم. وقتی خواستم ماشین
را روشن کنم استارت کارنمی کرد که روشن شود. با هل دادن ماشین را ازجایگاه بنزین
دور کردیم ومن برای اینکه استارت ماشین کارکند. دست به قسمت جلوی داشبورت ماشین
بردم وکمی سیم های استارت را تکان دادم تاشاید استارت درست شود که تمام سیم ها
ازجایشان کنده شد و جداشد. دراین فکر بودم که حالا با ماشین خراب چکار کنم که چشمم
به کارواش و مغازه های کنار پمپ بنزین افتاد. مراجعه کردم . تعمیر کاران رفته بودند
و کسی نبود که کمکم کند. البته من خودم کمی به کارهای فنی وبرق کشی مهارت دارم. به
ناچار دست به کار شدم وبا اتصال سه سیم از سیم های پشت سویچ ماشین را روشن
کردم ومسافران خود را به مقصد رساندم وبرگشتم. حدود ساعت دوازده و نیم به خانه
رسیدم و چون صبح زود باید سرکار می رفتم و ماشین راهم لازم داشتم جاسویچی ماشین را باز
کردم و در جلو نور تمام قسمت های آن را بررسی وتعمیر کردم وپس از مرتب کردن آن روی
ماشین نصب نمودم. برای اطمینان از کارکردن استارت چند استارت زدم که متوجه شدم
ماشین استارت می خورد ولی روشن نمی شود. برای بررسی بیشتر کاپوت ماشین را بالازدم تا
ازداخل ماشین استارت را کنترل نمایم. که متوجه شدم شیلنگ بنزین ماشین کمی نشتی دارد
و بنزین از آن چکه می کند. برای جلوگیری از خطر از تعمیر بیشتر و دست کاری واستارت
زدن خود داری کردم. دست و صورت خود را شسته , برق ها را خواموش و خوابیدم. هنوز چند
لحظه ای نگذشته بود. ودرحالت خواب و بیداری بودم که صدای استارت زدن ماشین به گوشم
رسید. درتاریکی شب با عجله خودرا به پارکینگ خانه رساندم. چون ماشین درحالت خلاصی
دنده بود و درب کاپوت ماشین نیز باز بود خود را به کنار ماشین رساندم و یک دست خود
را به محل نشتی بنزین گرفتم که بنزین بشتری بیرون نریزد و با دست دیگر مشغول قطع
کردن استارت ماشین شدم. همسر و بچه ها نیز که از صدای ماشین بیدار شده بودند خودرا
به گاراژ رساندند. برق را برایم روشن کردند. انبردست و وسائل لازم را به سرعت
آوردند و من با قطع کردن کابل برق باتری ماشین استارت زدن را متوقف کردم. وبه یک
خطر جدی وچند دقیقه اضطراب و نگرانی و وحشت خاتمه دادم وبعد از لحظاتی دوباره
خوابیدم. فردای آن روز مثل همیشه ولی بدون ماشین به محل کار خود رفتم و در عصر
هنگام برگشت به خانه برای ماشین یک جا سویچی نو ویک شیلنگ بنزین خریدم وروی ماشین
نصب کردم . وماشین روشن شد.

\تصاویر
   


جمعه 91/6/17
خاطره ازکارافتادن گاز؛کلاج ودنده ماشین بطور همزمان ... نظرات() 

 


خاطره ازکارافتادن گاز؛کلاج ودنده ماشین بطور همزمان

تازه گواهینامه رانندگی گرفته بودم. با پس انداز اندکی که داشتم و مقدار پولی که ازبرادرم قرض گرفتم یک ماشین هیلمن رنگ بژ مدل 75میلادی خریدم. ماشین خوش رکاب و با وفائی بود. که دراین مورد درپایان همین قسمت سخن خواهم گفت. از نظر فنی ماشین تقریبا سالمی بود وموتورآن به قول تعمیرکاران مثل ساعت کارمی کرد فقط ازنظر ظاهری زیاد جالب نبود. ولی چاره ای نبود چون سرمایه ای بیشتر ازآن نداشتم.

دریکی از روزهای سرد دی ماه سوار برماشین شدم و به محل کار خود رفتم. محل کار من مدرسه موثق عاملی واقع در طلاب(وحید) مشهد بود. (این مدرسه درحال حاضر منحل شده و ساختمان قدیمی آن در حال بازسازی است.) و چون مدرسه من پارکینگ نداشت ماشین را در پارگینگ مدرسه کناری یعنی امید انقلاب پارک نمودم. درآن سال من مدیر مدرسه بودم و در نوبت مخالف هم تدریس داشتم. و ازصبح زود ساعت 7 که شروع بکار می کردم باید تا ساعت 5/5 بعد از ظهر در مدرسه حضور می داشتیم. بعد از اینکه کار در مدرسه تمام شد. واز مدرسه خارج شدم هوا تاریک شده بود. برف نسبتا شدیدی درحال ریختن بود. و من از تعدادی ازهمکاران خواستم که تا مسیرهایی که ممکن است با ماشین من سوارشوند. که بعضی از دوستان پذیرفتند. آقای ظفرزاده مدیر نوبت دیگر مدرسه , آقای بخشایش دبیر علوم تجربی مدرسه و...... با هم به پارکینگ مدرسه مجاور مراجعه کردیم سوارماشین شدیم. من راننده بودم و به حرکت در آمدیم برای رهایی ازسرما چند لحظه ای صبر کردم تا ماشین گرم شود و سپس بخاری ماشین را روشن کردم . بخاری ضمن اینکه گرمای مناسبی داشت . به علت فرسودگی قطعات آن سروصدای زیادی تولید می کرد. و به قول یکی ازدوستانی که درماشین حضور داشت فکر می کردی هواپیما کار می کند . روشن بودن برف پاک کن ها نیز بر صدا ها افزوده بود. به حرکت خود ادامه دادیم تا به اولین چراغ قرمز(چهارراه گازوطبرسی)رسیدیم. و پشت چراغ قرمز توقف نمودیم. وقتی چراغ سبزشد و می خواستم حرکت کنم ماشین حرکت نمی کرد. ماشین های پشت سر مدام بوق می زدند. بعضی از راننده ها با بیرون آوردن سرشان از شیشه ماشین به من اشاره می کردند. حرکت کن چراترافیک درست می کنی؟ و....... یکی ازهمراهان گفت :چراحرکت نمی کنی؟ گفتم: نمی دانم چه شده است؟ گاز ماشین ازکارافتاده است. کلاج نمی گیرد. دنده هم هرچه عوض میکنم تغییری ایجاد نمی شود. فکرکنم ترمز هم ندارد. همه کسانیکه داخل ماشین بودند تعجب کردند و فکر می کردند برای ماشین چه اتفاقی افتاده است. آقای ظفرزاده گفت: ما که ازماشین چیز زیادی نمی دانیم بیائد پایین ماشین را باهل ببریم کنار و بعد یک تعمیرکار بیاویم تا ماشین را درست کند.همه پذیرفتند و ازماشین پیاده شدند. من نیز دست خود را به سویچ ماشین نزدیک کردم که ماشین را خواموش کنم که تازه متوجه شوم ماشین خاموش شده و سروصدای بخاری مانع شده است که متوجه آن شویم. صدازدم همه سوارشوید ماشین خاموش است.همه سوارشدند. و جای شما خالی ازته دل خندیدند. و به راه خود ادامه دایم  وهرکس در مکان و جای مناسب پیاده شد و من به خانه برگشتم.

اینکه گفتم ماشین خوش رکاب وباوفائی است این بود که یکی دوبار خراب شد ولی هردو بار خراب شدنش بعد از مسافرت و چلوی درب خانه ویا خیلی نزدیک خانه بود.  

 

 

 


 


جمعه 91/6/17
عید فطر عید بندگی خدا مبارک ... نظرات() 
سلام بعدازیک ماه عبادت و بندگی (گرچه مومنان همیشه بنده خدا هستند) عید فطر برهمگان مبارک


خوش بر کسی که سفره نشین خدا بود

از هرچه غیر خواسته ی او گر ، جدا بود

 درب کلاس درس خدا چون گشوده شد

خوش بر مطلبی که قبول انتها بود

                          عید شما مبارک                            





\تصاویر



شنبه 91/6/11
تعدادی ازپیامک های رسیده ازطرف دوستان به مناسبت عید سعید فطر ... نظرات() 

تعدادی ازپیامک های رسیده ازطرف دوستان به مناسبت عید سعید فطر

این پیامک ها توسط افرادی که در زیرآن نوشته شده است برای من ارسال شده است.

گلخنده شوال به ناهید مبارک

ابروی خوش ماه به خورشید مبارک

آمد خبرازعرش وداع رمضان اشت

عیداست به یاران خبرعید مبارک

سید جعفر بدیعیان(دوست ؛معلم ؛همکار وهمبازی دوران نوجوانی) – مهدی بخشی – اسدیان سیدمهدی

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

 روز آخر چقدر عرفانیست     

چشمهایم عجب بارانی است     

عطرجنت تمام شد افسوس   

آخرین لحظه های مهمانی است

عید سعید فطر مبارک

التماس دعا

پیرزاده سیدباقر

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

عیدانه ات عطر سیب ودستان محبوب با هرآنچه عاشقانه است به لحظه های عاشقت

سیدعلی احمدی(این جمله ازنوشته های خود سیداست)

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود    

سحروجوشن و قرآن ودعایش نرود   

کاشکی پرشده باشد دلمان ازنورسحر  

همره روزه وافطار نوایش نرود   

تلالوء انوارفطر برقلب جلازده مهربانتان مبارک

میر – کمالی سیدمحمود

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

عیدرا بهانه کردم تا به آنانی که نامشان در اندیشه ومهرشان در قلبم جای دارد سلامی عرض کنم

عید سعید فطر مبارک

زیبایی

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

پروردگارا آرامش را همچون دانه های برف آرام وبیصدا برسرزمین قلب کسا نی که برایم عزیز هستند جاری بگردان

عیدتان مبارک

بابایی محمد رضا(همکار وازمداحان اهل البیت)

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

نسیم خوش عید فطر وسبز شدن گل های معنویت درماه رحمت الهی بشارت تان باد.

مهران فر

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

لحظات رادریاب بعدا باید دنبال وسیله برای نفوذ به درز های باب رحمت بود.

بشارتی

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

استشمام عطر خوش بوی عید فطر ازپنجره رمضان گوارای وجود پاکتان .

تقی زاده سیدمحمد

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

یارب عیداست عطا برهمه ده     

برغصه وانوه همه خاتمه ده   

پایان غم همه ظهور مهدی است   

تعجیل فرج به مهدی فاطمه ده

ناشناس

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

ازبهترین میزبان درانتهای بهترین مهمانی بهترین ها را برایتان آرزو مندم .

ناشناس

 

تصاویر زیباسازی نایت اسکین